گزارشى از آزادى فعالين کارگرى در سنندج
هشدار جدی طبقه کارگر به حاکمان سرمایه

سیامک مرادی - سنندج

در سنندج ازکارگر زندانی با گلباران و غرق در بوسه و بوق ممتد ماشینها در خیابانهای شهر استقبال شد!
زمان: ساعت حدود ۸ صبح
مکان: سنندج میدان بسیج – جلو دادگاه

کارگران و اعضای اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار در دسته های دو نفره و چند نفره خودشان را جلو دادگاه ميرسانند. حضور خانوادهها، زنان، کودکان، کارگران جالب توجه است. تازه رسیده ها قبل از سلام و احوال پرسی، بقيه را که چند دقیقه زودتر از آنها آمده اند را سوال باران میکنند، چی شد؟ آیا امروز میاورنشان دادگاه؟ آیا آزاد میشوند؟ و.... و جواب دریافت میکردند معلوم نیست فلانی و فلانی رفتند تو ببینیم چی میشه. در محوطه دادگاه بحث دیگری نیست به جز کارگر، شیث، صدیق، اتحادیه، اول مه٬ انعکاس جهانی قضیه اول مه سنندج. دو نفر از اعضای اتحادیه توی دادگاه هستنند. بقیه لحضات سخت انتظار را بی کار ننشستند. حرف میزنند٬ راه کار میدهند٬ بحث میکنند. همه بحثها روی کلمه کارگر و همبستگی و اتحاد است. ساعت حدود 10:45 دقیقه صبح است. با اشاره یکی از کارگران نگاها همه به طرف خیابان دوخته میشود. مینی بوس سفید رنگ دادگاه کنار خیابان ترمز میکند. این نشانه این است که زندانی آوردند به دادگاه. همه نگاها به درب مینی بوس است تا درب باز نشه افراد داخل مینی بوس دیده نمیش چون مینی بوس معمولی نیست و مخصوص حمل زندانی است. درب باز میشه چهره خندان صدیق و شیث را میبینیم که دستبند به دست از مینی بوس پیاده میشوند. همه بلند میشوند تا به طرف به طرف مینی بوس بروند. قدمهای استوار و چهره های خندان و دست تکان دادن این دو نفر و هجوم یک لحظه کارگران و خانواده ها به طرف مینی بوس نگاها را معطوف خود میکند. سرباز و ما مورینی که همراه آنان هستند هنوز 200 متر مانده که به جمع برسند داد میزنند کسی جلو نیاد! با سرعت سرسام آوری سعی میکنند آنان را به داخل دادگاه بکشانند!

از قدرت کارگر میترسند. فورا دور صدیق و شیث حلقه میزنند. بازار ماچ و بوسه رونق پیدا میکند. ازدیاد جمعیت باعث میشد تعدادی با اشاره دست و از دور بوسه و ابراز احساساتشان را به کارگران دستبند در دست برسانند. فضای جالبی بود! ساعت حدود 11.30 دقیقه صبح یکی از کارگران خبر میآورد که برای هر کدام وثیقه 50 میلیونی گذاشتند. نگاها به هم دوخته میشود. همه کارگر، تازه بیشتر آنها هم یا بیکار یا اخراجی٬ با این استثمار کارگر در ایران، کارگر وثیقه اش کجا بود؟ خانه و کاشانه اش کجا بود؟ حقوق یک ماه کارگر کفاف اجاره خانه اش نمیشه. وثیقه اش کجا بود؟ کارمند هم قبول نمی کردند که ضامن بشه.

بلا خره بعد از 30/40 دقیقه دو تا سند آماده میشه. تازه این اول کاره باید به تائيد کارشناس دادگاه برسه و کارشناس ملک مورد نظر را ببینه. بعد از آن هم سند را ببری اداره ثبت و اسناد و آن را گرو بگذاری. وقت تنگ است باید دست به کار شد. کارگران تقسيم شده اند. تعدادی به دنبال کارشناس تعدادی به طرف ثبت.

ساعت حدودآ 1 بعد ظهر است و کارگران را دوباره به زندان منتقل میکنند. نگاها همه به اطراف دادگاه است تا بچه های که به دنبال کارها رفتند بر گردند. ساعت حدود 1.40 دقیقه است. همه نگران و ناامید که امروز هم آزاد نمیشن. 10 دقیقه بعد یکی از خواهران صدیق به همراه دو نفر از راه میرسند نامه را جلو دادگاه در حالی که دادگاه تعطیل میشد به قاضی داد. اول قبول نمیکرد. بعد از جر و بحث و خواهش بلاخره پذیرفت که نامه صدیق را امضا کند. همه خوشحال داشتند محیط دادگاه را ترک میکردند که بقیه افرادی که به دنبال کار شیث رفته بودند بر  گشتند و گفتند که کارشناس گفته وقت ندارم و بعد ظهر ساعت 5 بیایید. و این یعنی شیث امشب هم در زندان میماند.

درنگ جایز نبود باید افراد خودشان را به جلو زندان مرکزی برای استقبال از صدیق میرساندند. خیلی سريع کارگران و خانواده ها در ماشینها جا گرفتند و تلفن زدنها در مسیر زندان شروع شد. فقط یک جمله صدیق آزاد میشه٬ خودتو به جلو زندان مرکزی برسان و شماره بعدی. ساعت حدودآ 2.30 بود که به جلو زندان رسیدم. زیاد طول نکشید که جلو زندان مملو از جمعیت شد. تعدادی از اعضای اتحادیه با فراهم کردن گل وشیرینی و ساندویچ خود را به جمعیت رساندند. با تقسم گلها میان جمعیت و پذیرائی از آنهائی که از صبح جلو دادگاه بودند منتظر خروج صدیق شدیم. جمعیت بیشتر از 150 نفر میشد. لحظات سخت انتظار با اینکه واسه همه عادی شده بود چون حدود یک ماه در جلو دادگاه این انتظار را کشیده بودند باز هم سخت میگذشت. تا اینکه ساعت حدود 4 بعد ظهر بود که درب زندان باز و صدیق با چهره خندان از زندان آمد بیرون. شور وهیجان آنقدر زیاد بود که صدیق دسته گلی را که توسط نایب ریس اتحادیه به او تقدیم میشد به زور توانست بگیرد. همان لحظه اولیه خروج صدیق بر شانه های یکی از کارگران بلند شد و همه نیز با شاخه های گل او را همراهی و گل باران کردند.

بعد از طی 200 متر صدیق پائین آمد و در آغوش گرم همسرنوشتانش قرار گرفت. اعضای خانواده صدیق و کارگران همه او را بغل و غرق در بوسه کردند و به پایداری و استقامت و تحمل او درود گفتند. بغل گرفتن فرزندانش هر دو با هم در میان جمعیت جالب بود. صدیق سوار ماشین شد. جمعيت هم همراه او در خیابانهای شهر بوق زنان و دست زنان و سوت زنان بعد از طی کردن چندین خیابان صدیق را به منزل پدرش بردند. دوباره صدیق بر بالای دست گرفته شد و در عرض کوچه منزل پدرش دوباره گلباران شد. حضور همسایه ها در کوچه و درپشت بام و جلو پنجره و در بالکنها دیدنی بود. جمعيت توسط صدیق و خانواده اش به داخل هدایت شدند. همه غرق در شادی بودند. هر طور بود البته به زحمت جمعیت در داخل منزل جا شدند. بعد از تنفسی کوتاه یکی از اعضای اتحادیه شروع به صحبت کرد و از حضور همه در این مدت بخصوص مدتهای طولانی در جلو دادگاه و تجمعات تشکر کرد و از صدیق و شیث به عنوان رهبران واقعی و افتخارات طبقه کارگر نام برد.

بعد از چند لحظه صدیق از میان جمعیت بلند شد و ضمن تشکر از همه بخصوص اعضای اتحادیه و هیت مدیره اتحادیه٬ دستگیری و بازداشت خود را در راستای احقاق حقوق طبقه کارگر و به رسمیت شناختن حقوق کارگر دانست و گفت برای به دست آوردن خواستهایمان باید هزینه بدهیم و دستگیرى و بازداشت ما هم هزینه ای بود که باید داده میشد تا به دنیای سرمایه داری این را گوشزد کنیم که طبقه کارگر به میدان آمده و اصلا هم کوتاه نخواهد آمد.  مصرانه پیگیر خواستهایمان خواهیم بود و کارگران را به اتحاد بیشتر در مقابل مشکلات دعوت کرد. بعد از آن مادر صدیق در سخنان کوتاهی گفت؛ صدیق جان در نبود تو همیشه خونه ما اینطوری شلوغ بوده و یک لحظه من و همسر و خواهر و بچه هایت و پدرت را تنها نگذاشته اند و از جمع نهایت تشکر و قدردانی کرد.

منتظر گزارش آزادی شیث امانی رئیس اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار هم باشید.
***